کجاند اون قمه زنای کربلا و نجف؟!
کجان اون لعن کنای اهل سنت، عربده کشا، سینه چاکان در هیات های آمریکایی!
چرا قمه ها و زنجیر تیغیهاشونو برنمیدارن برن دفاع از حرم ها؟!
هفته ی قبل که تا ۸۰۰ متری حرم اومده بودن، اینا چه غلطی میکردن؟!
الان که موصل رو گرفتن اینا کدوم گوری هستن؟!
کجاست اون مرجع خود ژنرال پندار، اهالی قمه و لعن علنی؟!
چرا الان کنج حجره هاشون خزیدن؟!
چرا مقلدینشون رو بسیج نمیکن؟!
شب‌ها برای رفع بیکاری بچه‌ها می نشستند دورهم به رادیو عراق گوش میدادند.
آن شب رضا با ناراحتی به آنها گفت: آخر برای چه به این مزخرفات گوش میدهید؟
یکی از آنها گفت: سخت نگیر، ما که خودمان می‌دانیم این‌ها مزخرف است، برای تفریح و خنده داریم گوش می‌دهیم.
رضا سری تکان داد و جواب داد: مشکل این‌جاست که این رادیو که عفت کلام ندارد، شما با گوش کردن به آن شرفتان میریزد، در این رادیو دارند به رهبر و سیاستمداران نظامتان جسارت می‌کنند شما گوش میدهید، مقدمه می‌شود برای خود شما و انجام گناهان کبیره و صغیره.
"شهید محمد رضا مرادی"منبع: کتاب سیره دریادلان ج2 ص64
اگر رادیو بیگانه که فقط صوت است، شرف آدم را میریزد، شبکه های ماهواره ای و فضاهای مجازی بیگانه که تصویر هم دارند چه به سر آدمی می آورند!؟
دریافت عکس
عنوان: نهی از منکر در سیره شهدا
توضیحات: شرفتان را میریزد!!!
گفت: سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن!
به هیچ چیز و هیچ کس فکر نکن!
ما بی طرفیم، کار به کار کسی نداریم!!!!
۱- سوریه تنها کشوری است که در ۸سال دفاع مقدس زمانی که همه دنیا برضد ایران متحد شده بودند پشت سر ایران ایستاد وحتی گاهی اوقات خاکش را در اختیار رزمندگان ایرانی جهت انجام عملیات و آموزش قرار میداد.
روزانه چندین نفر به ویژه کودکان خردسال یخ زده و می‌میرند.
معاون دبیر کل سازمان ملل در امور بشردوستانه که اخیرا به منظور بررسی اوضاع انسانی به سوریه رفته است، و نسبت به وقوع بدترین بحران انسانی جهان معاصر در سوریه هشدار داد. بر اثر برف و سرما در بسیاری از اردوگاه‌های آوارگان سوری در لبنان و ترکیه و مناطق مرزی و حائل در مرز سوریه و ترکیه روزانه چندین نفر به ویژه کودکان خردسال یخ زده و می‌میرند.
آدم های افسرده را به روضه امام حسین بیاورید تا گریه کنند، سپس همه افسردگی های آنان خواهد رفت، افسردگی ها ریشه در درون افراد و خودخواهی آنان دارد .
انتشار
نتایج یک تحقیق که نشان می دهد مردم یزد افسرده هستند، بهانه به دست برخی
افراد داده تا با سیاه نمائی شرایط اجتماعی و فرهنگی یزد برای مردم نسخه
تجویز کنند، برخی مسئولان استان نیز بدون آنکه میزان صحت نتایج این تحقیق
را مورد راستی آزمائی قرار دهند، عمدا یا سهوا در حال تحمیل برخی خرده
فرهنگ ها از بیرون به جامعه هستند که از آن جمله می توان به برگزاری کنسرت
های موسیقی لهوی وغنائی اشاره کرد.
نمازش که تمام شد چادر را تا کرد و گذاشت در سجاده.موهایش را پریشان کرد و سرخاب و سفیدابی کرد و وارد مجلس مهمانی شد...
فرشته سمت چپ لبخند تلخی زد و به فرشته سمت راست گفتː انگار فقط خدا نا محرمه!...
هر بار که برای خرید می رفت، کلی تخفیف می گرفت.
می گفتː تو خرید بلد نیستی! یه بار با من بیا؛ برات یه تخفیف حسابی می گیرم.
آن روز با فروشنده جوان، با ناز و کرشمه از هر دری حرف زد وخندید. نیم ساعت بعد، پس از فروش "حیا و نجابتش" توانست مانتو را با تخفیف بخرد!
استشمام رایحه تو لیاقت می خواهد، نگاه های هرزه مانند علف هرز جلوی رشد گل وجودت را می گیرند!
گفتم: ببخشید چی واقعا؟!
گفت: واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد!
گفتم: بله
گفت: اگه آره، پس چرا پسرایی که از ماها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید!
گفتم: آره راست میگی، سر پایین انداختن کمه!
گفت: کمه؟ ببخشید متوجه نمیشم؟
گفتم: برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقاکه سرپایین انداختن کمه ....
شخصى که نابینا بود، از حضرت فاطمه(س) اجازه خواست تا به حضور او برود،
حضرت فاطمه(س) اجازه داد و در طول ملاقات حجاب بر سر داشت!!!
پیامبر خدا (ص) به ایشان فرمودند: چرا حجاب در بر نمودى در حالى که او تو را نمىِدید؟
حضرت فاطمه(س) گفت: اگر او مرا نمىبیند، من او را مىبینم، و او بوى تن مرا نیز حسّ مىکند.
پیامبر(ص) فرمود: شهادت میدهم که تو پاره اى از وجود من هستى.
منبع: زندگانى حضرت زهرا(س) ص 398
چشمت به نامحرم می‌افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی!!
اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو: یـــــا خیر حبیب و محبوب...
یعنی: خدایا من تو را می‌خواهم، این‌ها چیه؟! ، این‌ها دوست داشتنی نیستند... هر چه که نپاید دلبستگی نشاید ...
شیخ رجبعلی خیاط
مرده بودم و بدنم در تابوت، به سمت خانه ی ابدی می رفت، بیچاره شوهرم که زیر لب افسوس می خورد: "کاش کمی، و فقط کمی بهتر زندگی می کردی! کاش گوش شنوا داشتی به حرفم گوش می کردی، وقتی می گفتم ظاهرت را همچون دلت پاک کن! کاش با آن چهره و زلف، دل ها را به حسرت نمی گذاشتی و ای کاش ..."
زن و شوهری داخل تاکسی شدند. پس از دقایقی راننده تاکسی به مرد گفت: به خانومتون بگید رژ لبش را عوض کند. من از این رنگ خوشم نمی آید.
مرد عصبانی شد، یقه ی راننده را گرفت، چندین فحش نصار راننده کرد و به او گفت: مگه خودت ناموس نداری؟ رنگ رژ خانوم من به تو چه ربطی داره؟
راننده لبخندی زد و گفت: اگر به من ربطی نداره پس برای کی آرایش کرده؟ اگر برای شما بود که در خانه این کار را میکرد!!!
مرد یقه ی راننده را ول کرد و خشمش را فرو برد، بعد یه دستمال به همسرش داد، تا رژش را پاک کند.
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت:
ببخشید آقا! می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوبید و فریاد زد:
مرتیکه عوضی و...، مگه خودت ناموس نداری، غلط می کنی تو و هفت جد و آبادت... خجالت نمی کشی؟ ...
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد:
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبانی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم.
مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد.
جوانی از انصار در مسیر خود با زنی روبه رو شد. در
آن روز زنان مقنعه خود را در پشت گوش ها قرار می دادند، چهره آن زن نظر آن
جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامی که زن از کنارش
گذشت، جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه می کرد، در حالی که راه خود را
ادامه می داد، تا اینکه وارد کوچه تنگی شد و باز همچنان به پشت سر خود
نگاه می کرد. ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزی استخوان یا قطعه شیشه ای
که در دیوار بود، صورتش را شکافت. هنگامی که زن رفت، جوان به خود آمد و دید
خون از صورتش جاری است و به لباس و سینه اش ریخته! با خود گفت: به خدا
سوگند من خدمت پیامبر(ص) می روم و این ماجرا را بازگو می کنم. هنگامی که
چشم رسول خدا(ص) به او افتاد، فرمود چه شده است؟ و جوان ماجرا را نقل کرد.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و این آیه را نازل کرد: «به مؤمنان بگو چشم
های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند. و فروج خود را حفظ کنند، این
برای آنها پاکیزه تر است خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است، و به زنان
با ایمان بگو، چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش
را حفظ کنند.(نور-30)
وسایل الشیعه، ج14، باب 104، ح2
گناه شجریان این نیست که با اجنوی سرلخت عکس انداخته یا با آن یکی خانوم سر لخت دیگر، مگر در محافل خصوصی این آقایان و خانومها چیز دیگری بجز این حالتها انتظار دارید؟
شجریان را بابت این عکس ها ملامت نکنید! تعجب می کنم! برداشته اند دو سه تا عکس از محمد رضا شجریان و خواننده زن اونور آبی و مجری زن یک شبکه ماهواره ای انداخته اند در سایتها و ملت هم هی به این عکسها نگاه می کنند و بد و بیراه نثار شجریان می کنند.
آزادی پوشش به چه قیمت!؟
گزیده سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی در مورد فلسفه حجاب
آرزویم ” اُمل ” ماندن است در این وانفسای ” روشنفکری !! “
وقتی تو خیابون چشمم به چشم یه جوون افتاد
سرم رو برگردوندم، وقتی از کنارم گذشت ،
بهم گفت : اُمل !!
دلایل زیادی برای استفاده لفظ "امام" به جای "رهبر" ولفظ "امت" به جای "ملت" میتوان یافت. اما بنده حقیر مطالعه مطلب ذیل را که حاصل تحقیقات شخصی در جهت خدمت به امام امت و امت اسلامی را به شما پیشنهاد میکنم و در همین رابطه صوت سخنرانی حجت الاسلام مهدی مهدوی نژاد را آورده ام که شنیدن آن را به برادران و خواهران گرامی توصیه میکنم.
...انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهى ملکوتى است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطره‌ى ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگى مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بنده‌ى واقعى خدا بکند. باید براى این کار آماده بود... انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن براى اینکه کار به خودى خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگى است. ...انتظار فرج یعنى کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى که امام زمان (علیه الصلاة والسلام) براى آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخى براى آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگى انسانى، زندگى الهى، عبودیت خدا؛ این معناى انتظار فرج است.
معناى انتظار فرج به عنوان عبارة أخراى انتظار ظهور، این است که مؤمن به
اسلام، مؤمن به مذهب اهل‌بیت(علیهم السلام) وضعیتى را که در دنیاى واقعى وجود
دارد، عقده و گره در زندگى بشر میشناسد... امام زمان (علیه الصلاة و السلام) براى
اینکه فرج براى همه‌ى بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگى
نجات بدهد؛ جامعه‌ى بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آینده‌ى بشر را نجات بدهد.
انتظار فرج یعنى قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتى که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر
اغراض بشر بر زندگى انسانیت حاکم شده است. این معنى انتظار فرج است.
