تخفیف
سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۷ ب.ظ
هر بار که برای خرید می رفت، کلی تخفیف می گرفت.
می گفتː تو خرید بلد نیستی! یه بار با من بیا؛ برات یه تخفیف حسابی می گیرم.
آن روز با فروشنده جوان، با ناز و کرشمه از هر دری حرف زد وخندید. نیم ساعت بعد، پس از فروش "حیا و نجابتش" توانست مانتو را با تخفیف بخرد!
استشمام رایحه تو لیاقت می خواهد، نگاه های هرزه مانند علف هرز جلوی رشد گل وجودت را می گیرند!
۹۲/۰۵/۰۱