علل نباریدن باران از نگاه روایات
در مورد نیامدن باران و خشکسالی 3 گروه روایات داریم:
در گروه اول که تعداد بیشتری از روایات را شامل می شود، خود مردم خطاب روایات هستند.
حضرت رسول اکرم (ص) می فرماید: هرگاه کم فروشی شود، خداوند ایشان یعنی مردم را به خشکسالی و کمبود گرفتار می کند.
رسول خدا (ص) در حدیث دیگری می فرماید: همیشه امتم در خوشى و خوبى باشند تا
زمانى که با هم دوستى کنند و بهم هدیه دهند و امانت را بپردازند و از حرام
دورى کنند و از مهمان پذیرائى کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بدهند،
چون انجام ندهند گرفتار قحطى و خشکسالى شوند.(1)
پیغمبر اکرم (ص)فرمود: هیچ مردمى عهدشکن نشدند مگر اینکه دشمن آنها بر آنها
مسلّط گردید و هیچ قومى ظلم نکردند مگر اینکه کشتار در بین آنها زیاد شد. و
هیچ قومى از پرداخت زکات امتناع نکردند مگر اینکه از آمدن باران ممنوع
شدند.
و در ما بین آنها عمل منافى عفّت و فحشاء ظاهر نشد مگر اینکه در میان آنها
مرگ مفاجات شیوع پیدا کرد. و هیچ قومى کم فروشى نکردند مگر اینکه به
خشکسالى مبتلا شدند.(2)
گروه دوم حاکمان هستند که در جامعه کنونی ما روسای یک حکومت و مناصب قضاوت را می توانیم در جایگاه حاکمان قرار دهیم.
حضرت رسول (ص) فرمود: هر گاه زمامدار ستم کند باران کم مىشود و هر گاه اهل
ذمّه را فریب دهند و نیرنگ بازى کنند دشمنانشان بر آنان آشکار گردد و هر
گاه کارهاى زشت و ناپسندید آشکار شود زمین لرزه ایجاد شود و هر گاه امر
بخوبى و معروف و پیشگیرى از محرّمات کم شود محرمات مباح شمرده شود همانا
گناه بجاى ثواب و ثواب بجاى گناه قرار گیرد بعد اندیشه کنند پس از فکر و
اندیشه پشیمانى و بازگشت است.(3)
گروه سوم کارگزاران هستند که مصداقش همین کارمندهای دستگاه های عمومی هستند.
امام رضا (ع) فرمود: چون زمامداران دروغ پردازند باران قطع مىشود، و چون
سلطان ستم کند پایههاى دولتش سست مىگردد (و دولتش از چشم مردم مىافتد)، و
چون زکات داده نشود چهار پایان مىمیرند.(4)
توجه! خشکسالی همیشه بلا نیست
در اینجا توجه به چند نکته ضروریست:
*نکته اول در مورد احادیث مذکور این است که، خشکسالی در زمان حاکم اسلامی
به منزله فساد شخص یا تمام بدنه نیست. برای پاسخ به این مسئله شاهد مثال
داریم؛ یکی از آنها اینست که در زمان حاکمیت خود حضرت رسول اکرم (ص) و
امیرالمومنین (ع) هم خشکسالی بوجود آمد.
همچنین لازم نیست تا همه بدنه حکومت فاسد باشد تا باران نبارد. نمونه آن هم
داستانی است که روایت آن موجود است: در زمان حضرت موسی فقط یک نفر گناهکار
در بین آن قوم بود و به خاطر آن شخص باران نمی آمد. یعنی وجود یک شخص هم
برای نباریدن باران کفایت می کند، لازم نیست همه گناهکار باشند.
*نکته دوم: شاید خشکسالی و نیامدن باران در ظاهر و از نظر ما بلا باشد با
نگاهی عمیق تر به بطن ماجرا، نشان می دهد که نباریدن باران ممکن است برای
برخی نعمت باشد، برای برخی یک فرصت باشد، برای برخی امتحان باشد و برای
برخی عاملی جهت افزایش ظرفیت ها باشد. مثال آن هم خشکسالی است که در زمان
حضرت یوسف به وجود آمد. آن خشکسالی بلا نبود، برای بعضی ها نعمت بود چراکه
از فرو دستی به بالادستی آمدند و یا بالعکس.
بنابراین خداوند وقتی خشکسالی می آورد همیشه بلا نیست چه بسا این خشکسالی
نعمت باشد. مثل اینکه خشکسالی باعث شود ما به دنبال پیدا کردن راهکارهایی
باشیم که آب را در کشور صرفه جویی کنیم و بهتر از آن استفاده کنیم.
*نکته سوم: تمام این 3 گروه روایاتی که گفتیم می تواند دلیل نباریدن باران
باشد از طرفی می تواند هیچکدام آنها دلیل نباریدن باران نباشد.
یعنی می تواند در یک جامعه ای مردم خوب باشند، حاکمان خوب باشند، کارگزاران
خوب باشند، ولی باران نبارد. این می تواند به دلیل حکمت الهی و ابتلای
مردم باشد؛ یعنی خداوند برای ارتقا درجه یک جامعه و قومی خشکسالی را به
وجود آورد تا آنها ظرفیت های وجودی خود را افزایش دهند.
حدیث زیر می تواند یک نمونه از این نکته باشد:
«وقتى پیامبر اکرم (ص) به مدینه هجرت کردند، اهل مدینه روز جمعهاى خدمت
ایشان آمدند و از خشکسالی شکایت کردند که درختها زرد شده و برگها
مىریزند. ایشان دست خویش را به دعا برداشتند با اینکه در آسمان لکهاى ابر
دیده نمىشد به فاصله کمى باران باریدن گرفت به طورى که جوانان زورمند و
توانا نیز براى رفتن به خانه خویش در این باران سخت به زحمت افتادند. بارش
باران یک هفته طول کشید. عرض کردند یا رسول الله! دیوارها خراب شد و
مسافران از سفر باز ماندند. رسول خدا خندیدند و فرمودند: این سرعت ملال
فرزند آدم است، سپس عرض کردند: "اللهم حوالینا لا علینا اللهم فی اصول
الشیح و مراتع البقع"
خدایا بر روى سر ما نبار باران را به اطراف ما ببار بر روى گیاه بیابانها و چراگاههاى اطراف.
باران در اطراف مدینه مىبارید ولى یک قطره در مدینه نمىبارید، به واسطه کرامت آن جناب در نزد خدا.»(5)
*نکته چهارم اینکه باید دقت کرد شدت ضعف روایات به چه صورت است. به طور
مثال وقتی در مورد حاکم و ظلم حاکم روایات داریم عبارتی آمده با این مضمون
که باران کم می شود و نگفته باران قطع می شود.
اما در مورد کارگزاران عبارتی که بیان شده است که به معنی قطع شدن بارش
باران است. ولی وقتی روایات درمورد مردم یا جامعه است و آنجایی که مردم کم
فروشی می کنند خداوند عذابش خیلی گسترده تر می شود؛ یعنی خداوند هم خشکسالی
می آورد و هم کمبود که نتیجه آن گرانی هم می تواند باشد.
*نکته بعدی که در ادامه ی این نکات می توان به آن اشاره کرد روایتی از امیرالمومنین (ع) است که می فرمایند:
إرْحَمْ تُرْحَمْ / نسبت به یکدیگر رحم کنید تا خداوند به شما هم رحم کند.
اَحْسِنْ یُحْسَنْ / به همدیگر نیکی کنید تا خداوند به شما خیر و برکت و روزی برساند.
وقتی در جامعه مسلمین مردم به یکدیگر رحم نکنند و نیکی وجود نداشته باشد خشم و غضب الهی هم مشمول همه ی آنها می شود.
خشکسالی در روایات آخرالزمان
این کارشناس مسائل فقهی همچنین به رابطه نشانه های آخرالزمان و خشکسالی
اشاره و خاطر نشان کرد: مسئله دیگری که باید مد نظر داشت این است که ما در
نشانه های آخرالزمان روایاتی داریم که از خشکسالی می گویند. یکی از نشانه
های ظهور حضرت حجت (عج) خشکسالی است.
در آخر؛
برای بررسی یک موضوع از منظر روایات تمامی موارد را به طور کامل و در کنار هم در نظر بگیریم و نگاه منطقی به این روایات داشته باشیم.
منابع:
1- جلد شانزدهم بحار الانوار صفحه 251
2- ارشاد القلوب - ترجمه طباطبایى صفحه 283
3- نهج الفصاحه - مجموعه کلمات قصار حضرت رسول (ص) صفحه 197
4- 1.أمالی شیخ مفید - صفحه 311 2. بحار الأنوار – جلد 70 - صفحه 374- باب 138
5- احتجاجات - جلد چهارم بحار الانوار صفحه 28 بخش دوم
برگرفته از: فارس