چرا رهبری مشکلات جامعه را حل نمی کند؟ +صوت
شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۳۴ ب.ظ
اگرمقام
معظم رهبری مشکلات را می دانند پس چرا آنها را حل نمی کنند و اگر هم از
مشکلات خبر ندارند این هم خیلی بد است که رهبر مملکت مشکلات را ندانند"
شاید در این روزها یکی از سوالهایی که در بین مردم مطرح می شود، همین سوال
فوق است.
حجت الاسلام پناهیان با بیان خاطره ای که در ملاقات با مادر یکی از قربانیان کهریزک داشته است تلاش می کند با آوردن مثالهایی تاریخی از صدر اسلام به این سوال پاسخ دهد که بازخوانی آن در این روزها شاید خالی از لطف نباشد.
متن سخنان علیرضا پناهیان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اگرمقام معظم رهبری مشکلات را می دانند پس چرا آنها را حل نمی کنند و اگر هم از مشکلات خبر ندارند این هم خیلی بد است که رهبر مملکت مشکلات را ندانند؛ خلاصه ی سوال این است که گرفتاری ها را در نقطه ی رهبری جامعه متمرکز می کنند. در زمان امام هم این حرف، حرف مردم بود چون بلاخره بنده به عنوان آدمی که بین مردم زندگی می کنم و ارتباطات عمومی ام شاید بیشتر از مسوولین باشد، هر جا برای منبر می روم بلافاصله مردم قبل و بعد از منبر با من صحبت می کنند. چند روز پیش می خواستم جایی منبر روم 7-8 نفر قبل از منبر آمدند و سوال کردند و اتفاقا یکی از سوالات این بود که چرا آقا صدا و سیما را که زیر نظر خودشان هست درست نمی کنند.
بنده از شما سوال می کنم که آیا اکثر مردم این سوال را دارند؟ سوال می کنند که آیا رهبری از مشکلات موجود در مملکت خبر دارند؟ این یک شیوه ی ارزیابی و حل مسئله است؛ این یک شیوه ی راه حل جستن برای موضوع است، یعنی در این سوال مطرح می شود که رهبری باید این مشکلات را حل کنند، این که ایشان مگر قدرت تامه ندارند پس بیایند و مشکلات را حل کنند.
اگر این سوال جواب داده نشود آدم ها خیلی راحت می توانند بگویند رهبری اصلا شایستگی ندارند؛ پس این رهبری اشتباه کرده اند. و بعدا هزار حرف دیگر می تواند مطرح شود. من از شما تقاضا می کنم اگر این سوالات به ذهن آمد حتما بپرسید، حتما یک آدم فهیمی پیدا کنید و بپرسید. بنده به سهم خودم سعی می کنم به این سوال جواب دهم یا لااقل مقدماتی علمی برای پاسخ مطرح کنم.
دیشب منزل یکی از دوستان رفته بودم که پسرش در درگیری های سال 88 دستگیر شده بود و در زندان کشته شده بود یا بهترست بگوییم بر اثر بی اعتنایی زندان بانها در فتنه ی سال 88 فوت کرده بودند. ایشان که عضو هیئت علمی هستند در جلسات بنده شرکت می کنند و گفتند همسرشان هم به جلسات بنده می آیند. صحبت دوستانه می کردیم به دور از روزنامه ها و خبر گزاری ها، به بنده گفتند خیلی از خبرگزاری های خارجی و داخلی آمدند و سعی کردند از ما علیه نظام مصاحبه ای بگیرند ما به هیچ عنوان این کار را نکردیم. مادر این پسر به من گفت مگر می شود در مملکت اسلامی مسئولینی باشند که به جان آدم ها بی اعتنایی کنند این را چه طور برای خود توجیه کنیم، ما مقاومتمان را در برابر دشمن کرده ایم اما این مسئله را برای خود چگونه حل کنیم؟
ببینید من رفتم سر اصل مطلب؛ به ایشان گفتم بله در مملکت اسلامی می شود همچنین اتفاقاتی بیفتد؛ گفتند در حکومت امیرالمومنین هم از این اتفاقات افتاده است؟
گفتم در زمان امیرالمومنین(ع) بالاتر که رسول اکرم(ص) باشند هم ازین دست اتفاقات افتاده که برای شما مثال می زنم:
رسول اکرم(ص) خالد بن ولید را مامور کردند و گفتند شما برو به فلان دیار و اگر آنها مسلمان نبودند آن ها را به اسلام دعوت کن و اگر جنگیدند با آن ها بجنگ و اگر اسلام را قبول کردند بر گرد، و اگر مسلمان بودند که هیچ، زکات را از آن ها بگیر و بیاور و سلام من را به ایشان برسان.
خالد که تازه مسلمان شده بود و از قبل هم کینه ای از آنها در دل داشت به آن منطقه رفت و دید آنها خیلی وقت است که مسلمانند و نماز می خوانند و مسجد دارند و باید زکات را می گرفت و بر می گشت اما به یاد کینه خود افتاد و بهانه ای راه اندخت و جنگی به پا کرد و حدودا 30 نفر را کشت و کلی خرابی به بار آورد.
چه فاجعه ای از این بالاتر که کسی از طرف رسول خدا مسلمان های مظلوم را می کشد. اگر ما بودیم حتما بیانیه علیه پیغمبر صادر می کردیم که یا رسول الله(ص) این چه طرز حکومت است و عمال تو چه کرده اند؟!
مادر این جوان کشته شده پرسید: واقعا؟! پیغمبر چه کرد؟
گفتم: پیغمبر خالد بن ولید را اعدام نکرد، چون خیلی از احکام را نمی شود اجرا کرد. (که بعدا راجع به دلیل آن صحبت می کنم) رسول اکرم دستهای خود را بالا برد و بلند و در حضور مردم فرمود: خدایا تو شاهدی من از کار خالد بیزارم و بعد صدا زد علی جانم تو برو و جبران کن تا جایی که می شود. حتی اگر ظرف خوراک سگ آنها هم شکسته آن را هم جبران کن.
مادر فرزند از دست داده گفت: پس چرا پیغمبر از ابتدا خالد را فرستاد؟
اینجا یک بحث بسیار علمی و دقیق مطرح می شود. و آن اینکه یک پیامبر یا رهبر زیاد نمی تواند از حد مردم خودش جلوتر برود و مسئولینی که برای مردم می گذارد کسانی در حد خود مردم هستند. اتفاقا در جامعه ی ما خیلی از این مسئولین را خود مردم انتخاب می کنند. امام تا دقیقه ی نود از بنی صدر حمایت کرد، اصلا اسناد اینکه با سازمان سیا همکاری می کند در آمده بود. در یکی از نامه ها تنها کسی که بر سر مقدار حقوق خود با سیا چانه زده بود، همین آقای رئیس جمهور ما بود. ولی امام(ره) فرمود مردم باید ببینند چه انتخاب کرده اند. در زمان پیغمبر درست است که انتخابات نبود اما خالد بن ولید یکی از افراد برجسته جامعه بود.
عمروعاص از فرماندهان سپاه پیغمبر بود و اتفاقا او را برای جهاد می فرستاد و خراب می کرد و بر می گشت حالا نمی توان گفت چرا پیغمبر عمرو عاص را می فرستاد و به جای او علی را نمی فرستاد. اتفاقا رسول خدا بعد از این که عمروعاص خراب کرد آمد علی بن ابیطالب را فرستاد و علی(ع) خوب عمل کرد اما عمروعاص و اطرافیانش شری به پا کردند که چرا پیغمبر علی را فرستاده، مگر کار ما چه ایرادی داشت. خب ایراد کار آن ها همین بود که نتوانستند کاری کنند.
یک امام نمی تواند برای اداره مملکت از فرشته های آسمانی استفاده کند و از آدم های درب و داغونی مثل ما ها استفاده می کند. یکی را برداشته و دیگری را به جای او می گذارد، یکی از یکی بهتر و یکی از یکی بدتر.
آیا امیرالمومنین(ع) کسانی بودند که آدم های بدی بوده باشند؟
چند مثال برای شما می زنم:
یکی از افرادی که امیرالمومنین(ع) نصب کرد نماینده ی خودش در مذاکره با معاویه بود که به معاویه می خواست بگوید ای معاویه بیا و تن به حکم مردم بده و ایالت مستقل درست نکن و به مسلمان ها ظلم نکن. مالک اشتر اعتراض کرد به اینکه چرا این آدم را انتخاب کردی چون معاویه او را فریب می دهد چون این آدم ضعیف است و تمام اعتراضات وی به علی بن ابیطالب وارد بود و اتقاقا از معاویه فریب خورد. این نیست که امیر المومنین تحلیل سیاسی نداشت بلکه طبق مصالحی عمل می کرد که مالک نمی توانست آن مصالح را درک کند. وقتی این نماینده از پیش معاویه برگشت معاویه خود را برای جنگ آماده کرده بود، مالک اشتر به علی(ع) می گفت بیا جنگ را شروع کنیم چون این دارد اذیت می کند.
امیرالمومنین(ع) قبول نمی کرد و می فرمود طبق قوانین ما و قوانین جنگی نماینده ی ما دارد آن جا مذاکره می کند پس ما نمی توانیم جنگ را شروع کنیم. امیرالمومنین(ع) قانون مند عمل کرد و ضربه هم خورد. پس از اینکه نماینده بازگشت و ادعا کرد که معاویه را نتوانسته قانع کند مالک جلوی علی(ع) بر سر نماینده داد زد و گفت به جای تو من باید می رفتم و تو عرضه نداشتی.
برای این که بفهمیم چرا آدمی مثل امیرالمومنین(ع) انتصاب ضعیف دارد باید برگردیم به تاریخ و آن را مرور کنیم.
چرا پیامبر در قضیه جنگ تبوک آن 12 نفری که می خواستند ایشان را از تپه به پایین بیاندازند و مرگ او را طبیعی جلوه دهند را حتی افشا نکرد چه رسد به این که اعدام شان کند. حدیبه داستان را کامل نقل می کند:
خود رسول الله به حدیبه فرمودند مردم بعدا خواهند گفت پیامبر یاران خود را کشت. چه مصالحی دست یک امام و پیغمبر معصوم را می بندد. حتی دست یک غیر معصوم را. صرف این که همچنین اتفاقی بیفتد آن حکومت باطل است ممکن است دلایلی وجود داشته باشد.
باید مبنای سوال مشخص باشد، آیا در یک حکومت نباید مسئول ضعیف وجود داشته باشد؟ پس زمان پیغمبر و رسول الله را چه می گویید؟
زمانی که سریال امیرالمومنین(ع) پخش می شد من در دانشکده ی هنر بودم که یکی از دانشجویان گفت من به این سریال اشکالاتی دارم، یک مقدار حضرت علی(ع) را شل نشان می دهد، ما یک علی بن ابیطالب مقتدر و قاطعی در ذهن داشتیم که آن را در ذهن ما شکست. این امامی که این ها نشان می دهند مردد است و مشکلات را نمی تواند حل کند. در حالیکه دائما عذرخواهی می کرد این حرف ها را می زد.
گفتم اتفاقا عذرخواهی نمی خواهد بلکه واقعیت تاریخ همین است.
گفت: چرا ما فکر می کردیم علی(ع) هر مشکلی ییش میامد را قاطعانه حل می کرد؟
گفتم: شما اشتباه می کردید.
گفت: مگر حضرت علی(ع) با یکی از والیان که سر سفره ی ثروتمندان می نشست قاطعانه برخورد نکرد؟
گفتم: چه کرد؟
گفت: نامه نوشت.
گفتم: مگر نامه نوشتن قاطعانه است؟! باید می رفت گردنش می شکست!
نمونه دیگر: خوارج که علیه امیرالمومنین(ع) قیام کردند همه توسط وی کشته شدند. خوارج از شهر کوفه بلند شدند. شما فکر کنید اگر از تهران 10 میلیونی 4 هزار نفر کشته شوند چه می شود؟! (خدا نکند همچنین اتفاقی رخ دهد) کوفه مگر چند نفر بود که 4 هزار نفرشان کشته شد، این ها زن و بچه نداشتد؟
یکی از اعتراضات خوارج به حضرت علی(ع) این بود که می گفتند این اشعث در کنار شما چه کار می کنند. آیا خوارج در مورد اشعث اشتباه می گفتند؟ 3-4 دلیل بیاورم درباره ی بد بودن اشعث. دخترش امام حسن(ع) را کشت، پسرش امام حسین(ع) را کشت و ابن ابی الحدید می گفت هر فتنه ای که در حکومت علی رخ می داد دلیلش اشعث بود و دلیل اضافه ی چهارم این که آخرین کسی که حضرت امیر را وادار کرد به مصالحه با معاویه در حالی که یکی دو روز دیگر اگر می جنگیدند به نتیجه می رسیدند همین اشعث بود. پس خوارج راست می گفتند. پس چرا حضرت علی نمی پذیرفت؟!
جز مصلحت هایی که رهبری یک جامعه در تحمل آدمهای بد دارد یک مسئله ی دیگر هم هست این که مومنین یا ضعیف اند یا بد، برخورد اما جامعه با منافقین و مومنین ضعیف در ابتدا مداراست. برخورد با عطوفت و مهربانی حتی با منافقین.
پیامبر اکرم(ص) مهربانانه برخورد می کردند. برخورد با اشارت، مردم باید با اشاره مطلب را بگیرند، هیچ وقت پیامبر و امام علی(ع) با مردم صریح صحبت نکردند.
یک بار پیامبر با مردم قهر کردند اما مردم چیزی را که باید بگیرند را نگرفتند، یکی از منافقین به نام عبدالله بن ابی اهل سنت هم قبول دارند منافق هست. و می خواست در مدینه جنگ به پا کند و بین انصار و مهاجرین اختلاف بیاندازد. خبر به پیغمبر رسید. به زید بن ضیغم فرمود: شاید تو ناراحتی از دست عبدالله بن ابی و اینگونه راجع به او صحبت می کنی و شاید اشتباه شنیده باشی و شاید برداشت تو اشتباه بوده است. اما رسول الله با حسن ظن برخورد کردند بطوری که در مدینه پیچیده بود که پیغمبر آدم ساده ای است و رسول الله گوش (اذن) است که این اصطلاح بدی بود.
وحی نازل می شود درباره عبدالله بن ابی و خداوند آیه هایی (سوره منافقین) را درباره ی بدی او نازل می کند. پیامبر به ضیغم می گوید: خوش به حال تو شد که آیه نازل شد و حرف تو تایید شد.
کاروانی که از جنگ برمی گشت و داشت استراحت می کرد، بعد از ظهر وسط آفتاب پیامبر دستور حرکت دادند. پیرمردی گفت یا رسول الله الان چه وقت حرکت است؟ پیامبر با اخم فرمودند: میبینید که امامتان چه می گوید. که دیگر همه ساکت شده و حرفی نزدند و دیدند پیغمبر ناراحت است و هیچ کس عبدالله ابن ابی را مواخذه نمی کند. و پیغمبر تا فردا صبح به راه خود ادامه دادند و به کسی استراحت ندادند و غضب در چهره ایشان مشخص بود. مردم اشاره های وی را نمی گرفتند و ایشان هم صریحتر نگفتند.
آن جایی که باید صریح بگویند من کنت مولاه فهذا علی مولاه 3 مرتبه رسول الله از خدا خواستند اجازه دهد این قدر صریح نگویند و در آخر تحت دستور و امر خداوند که اگر ابلاغ نکنی تمام رسالت را ابلاغ نکرده ای این کار را انجام می دهند.
آیا در زمان امام زمان(ع) اخلاق امام پس از ظهور مثل امیرالمومنین(ع) و پیامبر(ص) با مهربانی و سعه ی صدر و زبان اشارت است یا حضرت با اخلاق و منش دیگری رفتار می کنند؟ اگر اینگونه باشد که دوباره منافقان پدر حکومت اسلامی را در میاورند، اگر اینگونه نباشد اخلاق امام زمان نعوذبالله بدتر از رسول اکرم یا امیرالمونین است؟ اگر با اشاره با مردم صحبت کنند دوباره منافقین همان مشکلات را ایجاد می کنند.
جواب چیست؟
پاسخ یکی از حضار: اخلاق امام زمان پس از ظهور مانند امام حسین(ع) است و با معاندین می جنگند.
پناهیان: می دانید که امام حسین(ع) جنگ به پا نکرد، ایشان می خواستند به کوفه بروند که آنها ریختند و با ایشان جنگیدند. امام حسین خیلی متفاوت تر از امام حسن(ع) برخورد نکرد، امام حسن(ع) فرمود: مردم اگر جنگ نکنند ما صلح می کنیم، امام حسین(ع) هم همین را گفت ولی آن نامردان ایشان را کشتند. البته امام حسین(ع) از خود دفاع کرد و ذلیلانه دست بیعت نداد و ذلیلانه کشته نشدند. ولی مردم در زمان امام حسین(ع) نسبت به زمان امام حسن(ع) بدتر شده بودند و این مردم بودند که امام حسین(ع) را کشتند. اما امام زمان(عج) این کار را نمی کند، امام زمان همه ی بدها را نابود می کند.
اینجا این سوال را می پرسم که آیا اخلاق امام زمان با اخلاق پیغمبر فرق می کند؟!
چرا ائمه ی هدی مثل امیرالمومنین(ع) با اشاره با مردم حرف می زدند؟! امیرالمومنین فرمود پای رکاب من منافق هست، بروید و بشناسید. خب چرا توضیح نمی دهند که این منافق اشعث است و بگیرند و او را اعدام کنند، چرا با اشاره صحبت می کنند؟ و صریحا دستور نمی دهند؟!
این اشاره یعنی احترام به مردم و مردم باید رشد کنند. هیچ وقت بنا نیست گروهی از آدم های خوب بیایند و مردم را اداره کنند. خیلی از مردم ما این را می خواهند که رهبری خودش گروهی از بهترین ها را جدا کند و با آن ها مملکت را اداره کند و مشکلات را حل کنند. ببخشید پیغمبر اکرم و امیرالمومنین هم این کار را نکردند.
فلسفه ی هدایت بشر این است که شما به مردم اجازه دهید که درک خود را نشان دهند. سوال اگر مردم درک خود را نشان ندادند چه می شود؟ پاسخ این است که امام حسین به گودی قتلگاه می رود. همین است که پیامبر اکرم مظلوم واقع می شود به طوری که می فرمایند هیچ کس به اندازه ی من اذیت نشد. امیرالمومنین مظلوم می شوند. حقیقت این است که اولیای خدا نمی خواهند به جای مردم باشند و عمل کنند.
آیا امام زمان با زبان اشاره با مردم سخن نمی گویند؟ خیر ایشان با اشاره صحبت می کنند و اخلاقشان در صبر و سعه ی صدر با پیامبر هیچ فرقی نمی کند. پس چرا این مشکلات نفاق در زمان امام زمان نیست؟! به دلیل اینکه مردم در زمان امام زمان به رشدی می رسند که اشاره های حضرت را می گیرند و منافقین را از دم تیغ می گذرانند.
درروایات آمده دو بار گروهی از سربازان خود حضرت توسط امام زمان گردن زده می شوند. اینها سربازان عادی نیستند بلکه فرماندهانی هستند که دو بار پای رکاب حضرت جنگیده اند اما طبق دستور گردنشان زده می شود. و مردم از آن برداشت غلطی نخواهند داشت ولی دیدیم که در زمان پیامبر ایشان از ترس حرف مردم کسانی را که قصد داشتند او را بکشند را به مردم معرفی نکردند. امیرالمومنین یار خیانتکار خود را نمی توانست اعدام کند.
بخشی از مشکلات ما این است که مردم رشد کافی ندارند و بخشی مربوط به این است که برخی از مسئولین اول خوب اند ولی بعدا بد می شوند. رهبری یا امام نمی تواند آدم بدها را قلع و قمع کند.
اگر حضرت امام بنی صدر را زود قلع و قمع می کرد هیچکس نمی توانست در تاریخ به قانونمند بودن این کشور احترام بگذارد و می گفتند اینها هر کسی را که مطابق سلیقه شان نباشد از دم تیغ می گذرانند. ولی بنی صدر را آنقدر نگه داشت تا حرمت قانون بالا رود تا در اینده بتوان به این قانون تمسک جست و اختلافات زیادی با قانون نباشد. خیلی ها انتظار داشتند که رهبری خلاف قانون عمل کند و انتخابات را باطل کند. آقا می فرمود چه دلیل قانونی ای وجود دارد ما این کار را کنیم. امام هم همین کار را کرد آقای هاشمی رفسنجانی می گفت من چند بار پیش امام گریه کردم که بنی صدر را عزل کنید ولی امام قبول نکرد. آخر هم فرمودند چون قدرت استیضاح دارید بروید و با استیضاح رئیس جمهور را عزل کنید. بنی صدر طرفدار داشت و اگر طرفداران خود را به خیابان میاورد. طرفداران او 80 درصد بودند و طرفداران حزب الله 20 درصد! اگر اینها به خیابان ها می آمدند تا مجلس شورای اسلامی کاری می کرد او قتل ها و شورش ها را انجام داده بود داشت از کشور خارج می شد.
امام بنی صدر را طبق قانون عزل کردند. نگه داشتن بنی صدر توسط حضرت امام باعث بالا رفتن هوش مردم شد و آن ها رشد کردند در حالیکه امام با اشاره قبلا از بنی صدر حرف زده بود مردم باید می گرفتند.
مملکتی که توسط یک روحانی شاگرد پیامبر و ائمه می خواهد هدایت شود باید به همان شیوه ی آن ها عمل کند با زبان اشاره و سعه صدر و تسامح. پس چطور باید جلوی آدم های بد را گرفت؟ از طریق کودتا از بالا؟ نه از طریق هوشیاری مردم. لذا آقا به هوشیاری و بصیرت بسیار توجه دادند.
در جواب آن جوانی که منتقد صدا و سیما بود باید بگویم درست است که صدا و سیما را رهبری گذاشته، امیرالمومنین و پیامبر هم خیلی ها را گذاشتند که رفتارهای بدی داشتند اما خودشان انتظار داشتند مردم جلوی آنها را بگیرند. اگر رئیس صدا و سیما هم آدم خوبی باشد مگر او می تواد فیلم بسازد؟ فیلم را فیلمنامه نویس داریم. ما چند تا فیلمنامه نویس داریم که عمیقا مسائل دینی را بفهمند و قدرت این را داشته باشند آنها را به یک مجموعه خوب تبدیل کنند؟ آقا که خود نمی تواند خودش فیلمنامه بنویسد. مگر آقا مثل شهید احمدی روشن متخصص مسائل هسته ای است یا مثل احمدی مقدم متخصص موشک است.
اگر این ها نبودند مگر مقام معظم رهبری می توانست با 3-4 دستور موشک هوا کند؟! انتصاب بدون متخصص ممکن نیست. انشالله این متخصص خوب را شما بسازید و به امام جامعه کمک کنید که بتواند مشکلات را حل کند. باید اشاره ها را از امام گرفت. اما بعضی ها فکر می کنند همه چیز هلو بپر تو گلو ست در حالیکه در زمان امام عصر هم چنین نیست .ایشام 313 فرشته ی آسمانی میاورند و ظهور می کنند اگر این طور بود باید تا الان ایشان می امدند.
حجت الاسلام پناهیان با بیان خاطره ای که در ملاقات با مادر یکی از قربانیان کهریزک داشته است تلاش می کند با آوردن مثالهایی تاریخی از صدر اسلام به این سوال پاسخ دهد که بازخوانی آن در این روزها شاید خالی از لطف نباشد.
متن سخنان علیرضا پناهیان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اگرمقام معظم رهبری مشکلات را می دانند پس چرا آنها را حل نمی کنند و اگر هم از مشکلات خبر ندارند این هم خیلی بد است که رهبر مملکت مشکلات را ندانند؛ خلاصه ی سوال این است که گرفتاری ها را در نقطه ی رهبری جامعه متمرکز می کنند. در زمان امام هم این حرف، حرف مردم بود چون بلاخره بنده به عنوان آدمی که بین مردم زندگی می کنم و ارتباطات عمومی ام شاید بیشتر از مسوولین باشد، هر جا برای منبر می روم بلافاصله مردم قبل و بعد از منبر با من صحبت می کنند. چند روز پیش می خواستم جایی منبر روم 7-8 نفر قبل از منبر آمدند و سوال کردند و اتفاقا یکی از سوالات این بود که چرا آقا صدا و سیما را که زیر نظر خودشان هست درست نمی کنند.
بنده از شما سوال می کنم که آیا اکثر مردم این سوال را دارند؟ سوال می کنند که آیا رهبری از مشکلات موجود در مملکت خبر دارند؟ این یک شیوه ی ارزیابی و حل مسئله است؛ این یک شیوه ی راه حل جستن برای موضوع است، یعنی در این سوال مطرح می شود که رهبری باید این مشکلات را حل کنند، این که ایشان مگر قدرت تامه ندارند پس بیایند و مشکلات را حل کنند.
اگر این سوال جواب داده نشود آدم ها خیلی راحت می توانند بگویند رهبری اصلا شایستگی ندارند؛ پس این رهبری اشتباه کرده اند. و بعدا هزار حرف دیگر می تواند مطرح شود. من از شما تقاضا می کنم اگر این سوالات به ذهن آمد حتما بپرسید، حتما یک آدم فهیمی پیدا کنید و بپرسید. بنده به سهم خودم سعی می کنم به این سوال جواب دهم یا لااقل مقدماتی علمی برای پاسخ مطرح کنم.
دیشب منزل یکی از دوستان رفته بودم که پسرش در درگیری های سال 88 دستگیر شده بود و در زندان کشته شده بود یا بهترست بگوییم بر اثر بی اعتنایی زندان بانها در فتنه ی سال 88 فوت کرده بودند. ایشان که عضو هیئت علمی هستند در جلسات بنده شرکت می کنند و گفتند همسرشان هم به جلسات بنده می آیند. صحبت دوستانه می کردیم به دور از روزنامه ها و خبر گزاری ها، به بنده گفتند خیلی از خبرگزاری های خارجی و داخلی آمدند و سعی کردند از ما علیه نظام مصاحبه ای بگیرند ما به هیچ عنوان این کار را نکردیم. مادر این پسر به من گفت مگر می شود در مملکت اسلامی مسئولینی باشند که به جان آدم ها بی اعتنایی کنند این را چه طور برای خود توجیه کنیم، ما مقاومتمان را در برابر دشمن کرده ایم اما این مسئله را برای خود چگونه حل کنیم؟
ببینید من رفتم سر اصل مطلب؛ به ایشان گفتم بله در مملکت اسلامی می شود همچنین اتفاقاتی بیفتد؛ گفتند در حکومت امیرالمومنین هم از این اتفاقات افتاده است؟
گفتم در زمان امیرالمومنین(ع) بالاتر که رسول اکرم(ص) باشند هم ازین دست اتفاقات افتاده که برای شما مثال می زنم:
رسول اکرم(ص) خالد بن ولید را مامور کردند و گفتند شما برو به فلان دیار و اگر آنها مسلمان نبودند آن ها را به اسلام دعوت کن و اگر جنگیدند با آن ها بجنگ و اگر اسلام را قبول کردند بر گرد، و اگر مسلمان بودند که هیچ، زکات را از آن ها بگیر و بیاور و سلام من را به ایشان برسان.
خالد که تازه مسلمان شده بود و از قبل هم کینه ای از آنها در دل داشت به آن منطقه رفت و دید آنها خیلی وقت است که مسلمانند و نماز می خوانند و مسجد دارند و باید زکات را می گرفت و بر می گشت اما به یاد کینه خود افتاد و بهانه ای راه اندخت و جنگی به پا کرد و حدودا 30 نفر را کشت و کلی خرابی به بار آورد.
چه فاجعه ای از این بالاتر که کسی از طرف رسول خدا مسلمان های مظلوم را می کشد. اگر ما بودیم حتما بیانیه علیه پیغمبر صادر می کردیم که یا رسول الله(ص) این چه طرز حکومت است و عمال تو چه کرده اند؟!
مادر این جوان کشته شده پرسید: واقعا؟! پیغمبر چه کرد؟
گفتم: پیغمبر خالد بن ولید را اعدام نکرد، چون خیلی از احکام را نمی شود اجرا کرد. (که بعدا راجع به دلیل آن صحبت می کنم) رسول اکرم دستهای خود را بالا برد و بلند و در حضور مردم فرمود: خدایا تو شاهدی من از کار خالد بیزارم و بعد صدا زد علی جانم تو برو و جبران کن تا جایی که می شود. حتی اگر ظرف خوراک سگ آنها هم شکسته آن را هم جبران کن.
مادر فرزند از دست داده گفت: پس چرا پیغمبر از ابتدا خالد را فرستاد؟
اینجا یک بحث بسیار علمی و دقیق مطرح می شود. و آن اینکه یک پیامبر یا رهبر زیاد نمی تواند از حد مردم خودش جلوتر برود و مسئولینی که برای مردم می گذارد کسانی در حد خود مردم هستند. اتفاقا در جامعه ی ما خیلی از این مسئولین را خود مردم انتخاب می کنند. امام تا دقیقه ی نود از بنی صدر حمایت کرد، اصلا اسناد اینکه با سازمان سیا همکاری می کند در آمده بود. در یکی از نامه ها تنها کسی که بر سر مقدار حقوق خود با سیا چانه زده بود، همین آقای رئیس جمهور ما بود. ولی امام(ره) فرمود مردم باید ببینند چه انتخاب کرده اند. در زمان پیغمبر درست است که انتخابات نبود اما خالد بن ولید یکی از افراد برجسته جامعه بود.
عمروعاص از فرماندهان سپاه پیغمبر بود و اتفاقا او را برای جهاد می فرستاد و خراب می کرد و بر می گشت حالا نمی توان گفت چرا پیغمبر عمرو عاص را می فرستاد و به جای او علی را نمی فرستاد. اتفاقا رسول خدا بعد از این که عمروعاص خراب کرد آمد علی بن ابیطالب را فرستاد و علی(ع) خوب عمل کرد اما عمروعاص و اطرافیانش شری به پا کردند که چرا پیغمبر علی را فرستاده، مگر کار ما چه ایرادی داشت. خب ایراد کار آن ها همین بود که نتوانستند کاری کنند.
یک امام نمی تواند برای اداره مملکت از فرشته های آسمانی استفاده کند و از آدم های درب و داغونی مثل ما ها استفاده می کند. یکی را برداشته و دیگری را به جای او می گذارد، یکی از یکی بهتر و یکی از یکی بدتر.
آیا امیرالمومنین(ع) کسانی بودند که آدم های بدی بوده باشند؟
چند مثال برای شما می زنم:
یکی از افرادی که امیرالمومنین(ع) نصب کرد نماینده ی خودش در مذاکره با معاویه بود که به معاویه می خواست بگوید ای معاویه بیا و تن به حکم مردم بده و ایالت مستقل درست نکن و به مسلمان ها ظلم نکن. مالک اشتر اعتراض کرد به اینکه چرا این آدم را انتخاب کردی چون معاویه او را فریب می دهد چون این آدم ضعیف است و تمام اعتراضات وی به علی بن ابیطالب وارد بود و اتقاقا از معاویه فریب خورد. این نیست که امیر المومنین تحلیل سیاسی نداشت بلکه طبق مصالحی عمل می کرد که مالک نمی توانست آن مصالح را درک کند. وقتی این نماینده از پیش معاویه برگشت معاویه خود را برای جنگ آماده کرده بود، مالک اشتر به علی(ع) می گفت بیا جنگ را شروع کنیم چون این دارد اذیت می کند.
امیرالمومنین(ع) قبول نمی کرد و می فرمود طبق قوانین ما و قوانین جنگی نماینده ی ما دارد آن جا مذاکره می کند پس ما نمی توانیم جنگ را شروع کنیم. امیرالمومنین(ع) قانون مند عمل کرد و ضربه هم خورد. پس از اینکه نماینده بازگشت و ادعا کرد که معاویه را نتوانسته قانع کند مالک جلوی علی(ع) بر سر نماینده داد زد و گفت به جای تو من باید می رفتم و تو عرضه نداشتی.
برای این که بفهمیم چرا آدمی مثل امیرالمومنین(ع) انتصاب ضعیف دارد باید برگردیم به تاریخ و آن را مرور کنیم.
چرا پیامبر در قضیه جنگ تبوک آن 12 نفری که می خواستند ایشان را از تپه به پایین بیاندازند و مرگ او را طبیعی جلوه دهند را حتی افشا نکرد چه رسد به این که اعدام شان کند. حدیبه داستان را کامل نقل می کند:
خود رسول الله به حدیبه فرمودند مردم بعدا خواهند گفت پیامبر یاران خود را کشت. چه مصالحی دست یک امام و پیغمبر معصوم را می بندد. حتی دست یک غیر معصوم را. صرف این که همچنین اتفاقی بیفتد آن حکومت باطل است ممکن است دلایلی وجود داشته باشد.
باید مبنای سوال مشخص باشد، آیا در یک حکومت نباید مسئول ضعیف وجود داشته باشد؟ پس زمان پیغمبر و رسول الله را چه می گویید؟
زمانی که سریال امیرالمومنین(ع) پخش می شد من در دانشکده ی هنر بودم که یکی از دانشجویان گفت من به این سریال اشکالاتی دارم، یک مقدار حضرت علی(ع) را شل نشان می دهد، ما یک علی بن ابیطالب مقتدر و قاطعی در ذهن داشتیم که آن را در ذهن ما شکست. این امامی که این ها نشان می دهند مردد است و مشکلات را نمی تواند حل کند. در حالیکه دائما عذرخواهی می کرد این حرف ها را می زد.
گفتم اتفاقا عذرخواهی نمی خواهد بلکه واقعیت تاریخ همین است.
گفت: چرا ما فکر می کردیم علی(ع) هر مشکلی ییش میامد را قاطعانه حل می کرد؟
گفتم: شما اشتباه می کردید.
گفت: مگر حضرت علی(ع) با یکی از والیان که سر سفره ی ثروتمندان می نشست قاطعانه برخورد نکرد؟
گفتم: چه کرد؟
گفت: نامه نوشت.
گفتم: مگر نامه نوشتن قاطعانه است؟! باید می رفت گردنش می شکست!
نمونه دیگر: خوارج که علیه امیرالمومنین(ع) قیام کردند همه توسط وی کشته شدند. خوارج از شهر کوفه بلند شدند. شما فکر کنید اگر از تهران 10 میلیونی 4 هزار نفر کشته شوند چه می شود؟! (خدا نکند همچنین اتفاقی رخ دهد) کوفه مگر چند نفر بود که 4 هزار نفرشان کشته شد، این ها زن و بچه نداشتد؟
یکی از اعتراضات خوارج به حضرت علی(ع) این بود که می گفتند این اشعث در کنار شما چه کار می کنند. آیا خوارج در مورد اشعث اشتباه می گفتند؟ 3-4 دلیل بیاورم درباره ی بد بودن اشعث. دخترش امام حسن(ع) را کشت، پسرش امام حسین(ع) را کشت و ابن ابی الحدید می گفت هر فتنه ای که در حکومت علی رخ می داد دلیلش اشعث بود و دلیل اضافه ی چهارم این که آخرین کسی که حضرت امیر را وادار کرد به مصالحه با معاویه در حالی که یکی دو روز دیگر اگر می جنگیدند به نتیجه می رسیدند همین اشعث بود. پس خوارج راست می گفتند. پس چرا حضرت علی نمی پذیرفت؟!
جز مصلحت هایی که رهبری یک جامعه در تحمل آدمهای بد دارد یک مسئله ی دیگر هم هست این که مومنین یا ضعیف اند یا بد، برخورد اما جامعه با منافقین و مومنین ضعیف در ابتدا مداراست. برخورد با عطوفت و مهربانی حتی با منافقین.
پیامبر اکرم(ص) مهربانانه برخورد می کردند. برخورد با اشارت، مردم باید با اشاره مطلب را بگیرند، هیچ وقت پیامبر و امام علی(ع) با مردم صریح صحبت نکردند.
یک بار پیامبر با مردم قهر کردند اما مردم چیزی را که باید بگیرند را نگرفتند، یکی از منافقین به نام عبدالله بن ابی اهل سنت هم قبول دارند منافق هست. و می خواست در مدینه جنگ به پا کند و بین انصار و مهاجرین اختلاف بیاندازد. خبر به پیغمبر رسید. به زید بن ضیغم فرمود: شاید تو ناراحتی از دست عبدالله بن ابی و اینگونه راجع به او صحبت می کنی و شاید اشتباه شنیده باشی و شاید برداشت تو اشتباه بوده است. اما رسول الله با حسن ظن برخورد کردند بطوری که در مدینه پیچیده بود که پیغمبر آدم ساده ای است و رسول الله گوش (اذن) است که این اصطلاح بدی بود.
وحی نازل می شود درباره عبدالله بن ابی و خداوند آیه هایی (سوره منافقین) را درباره ی بدی او نازل می کند. پیامبر به ضیغم می گوید: خوش به حال تو شد که آیه نازل شد و حرف تو تایید شد.
کاروانی که از جنگ برمی گشت و داشت استراحت می کرد، بعد از ظهر وسط آفتاب پیامبر دستور حرکت دادند. پیرمردی گفت یا رسول الله الان چه وقت حرکت است؟ پیامبر با اخم فرمودند: میبینید که امامتان چه می گوید. که دیگر همه ساکت شده و حرفی نزدند و دیدند پیغمبر ناراحت است و هیچ کس عبدالله ابن ابی را مواخذه نمی کند. و پیغمبر تا فردا صبح به راه خود ادامه دادند و به کسی استراحت ندادند و غضب در چهره ایشان مشخص بود. مردم اشاره های وی را نمی گرفتند و ایشان هم صریحتر نگفتند.
آن جایی که باید صریح بگویند من کنت مولاه فهذا علی مولاه 3 مرتبه رسول الله از خدا خواستند اجازه دهد این قدر صریح نگویند و در آخر تحت دستور و امر خداوند که اگر ابلاغ نکنی تمام رسالت را ابلاغ نکرده ای این کار را انجام می دهند.
آیا در زمان امام زمان(ع) اخلاق امام پس از ظهور مثل امیرالمومنین(ع) و پیامبر(ص) با مهربانی و سعه ی صدر و زبان اشارت است یا حضرت با اخلاق و منش دیگری رفتار می کنند؟ اگر اینگونه باشد که دوباره منافقان پدر حکومت اسلامی را در میاورند، اگر اینگونه نباشد اخلاق امام زمان نعوذبالله بدتر از رسول اکرم یا امیرالمونین است؟ اگر با اشاره با مردم صحبت کنند دوباره منافقین همان مشکلات را ایجاد می کنند.
جواب چیست؟
پاسخ یکی از حضار: اخلاق امام زمان پس از ظهور مانند امام حسین(ع) است و با معاندین می جنگند.
پناهیان: می دانید که امام حسین(ع) جنگ به پا نکرد، ایشان می خواستند به کوفه بروند که آنها ریختند و با ایشان جنگیدند. امام حسین خیلی متفاوت تر از امام حسن(ع) برخورد نکرد، امام حسن(ع) فرمود: مردم اگر جنگ نکنند ما صلح می کنیم، امام حسین(ع) هم همین را گفت ولی آن نامردان ایشان را کشتند. البته امام حسین(ع) از خود دفاع کرد و ذلیلانه دست بیعت نداد و ذلیلانه کشته نشدند. ولی مردم در زمان امام حسین(ع) نسبت به زمان امام حسن(ع) بدتر شده بودند و این مردم بودند که امام حسین(ع) را کشتند. اما امام زمان(عج) این کار را نمی کند، امام زمان همه ی بدها را نابود می کند.
اینجا این سوال را می پرسم که آیا اخلاق امام زمان با اخلاق پیغمبر فرق می کند؟!
چرا ائمه ی هدی مثل امیرالمومنین(ع) با اشاره با مردم حرف می زدند؟! امیرالمومنین فرمود پای رکاب من منافق هست، بروید و بشناسید. خب چرا توضیح نمی دهند که این منافق اشعث است و بگیرند و او را اعدام کنند، چرا با اشاره صحبت می کنند؟ و صریحا دستور نمی دهند؟!
این اشاره یعنی احترام به مردم و مردم باید رشد کنند. هیچ وقت بنا نیست گروهی از آدم های خوب بیایند و مردم را اداره کنند. خیلی از مردم ما این را می خواهند که رهبری خودش گروهی از بهترین ها را جدا کند و با آن ها مملکت را اداره کند و مشکلات را حل کنند. ببخشید پیغمبر اکرم و امیرالمومنین هم این کار را نکردند.
فلسفه ی هدایت بشر این است که شما به مردم اجازه دهید که درک خود را نشان دهند. سوال اگر مردم درک خود را نشان ندادند چه می شود؟ پاسخ این است که امام حسین به گودی قتلگاه می رود. همین است که پیامبر اکرم مظلوم واقع می شود به طوری که می فرمایند هیچ کس به اندازه ی من اذیت نشد. امیرالمومنین مظلوم می شوند. حقیقت این است که اولیای خدا نمی خواهند به جای مردم باشند و عمل کنند.
آیا امام زمان با زبان اشاره با مردم سخن نمی گویند؟ خیر ایشان با اشاره صحبت می کنند و اخلاقشان در صبر و سعه ی صدر با پیامبر هیچ فرقی نمی کند. پس چرا این مشکلات نفاق در زمان امام زمان نیست؟! به دلیل اینکه مردم در زمان امام زمان به رشدی می رسند که اشاره های حضرت را می گیرند و منافقین را از دم تیغ می گذرانند.
درروایات آمده دو بار گروهی از سربازان خود حضرت توسط امام زمان گردن زده می شوند. اینها سربازان عادی نیستند بلکه فرماندهانی هستند که دو بار پای رکاب حضرت جنگیده اند اما طبق دستور گردنشان زده می شود. و مردم از آن برداشت غلطی نخواهند داشت ولی دیدیم که در زمان پیامبر ایشان از ترس حرف مردم کسانی را که قصد داشتند او را بکشند را به مردم معرفی نکردند. امیرالمومنین یار خیانتکار خود را نمی توانست اعدام کند.
بخشی از مشکلات ما این است که مردم رشد کافی ندارند و بخشی مربوط به این است که برخی از مسئولین اول خوب اند ولی بعدا بد می شوند. رهبری یا امام نمی تواند آدم بدها را قلع و قمع کند.
اگر حضرت امام بنی صدر را زود قلع و قمع می کرد هیچکس نمی توانست در تاریخ به قانونمند بودن این کشور احترام بگذارد و می گفتند اینها هر کسی را که مطابق سلیقه شان نباشد از دم تیغ می گذرانند. ولی بنی صدر را آنقدر نگه داشت تا حرمت قانون بالا رود تا در اینده بتوان به این قانون تمسک جست و اختلافات زیادی با قانون نباشد. خیلی ها انتظار داشتند که رهبری خلاف قانون عمل کند و انتخابات را باطل کند. آقا می فرمود چه دلیل قانونی ای وجود دارد ما این کار را کنیم. امام هم همین کار را کرد آقای هاشمی رفسنجانی می گفت من چند بار پیش امام گریه کردم که بنی صدر را عزل کنید ولی امام قبول نکرد. آخر هم فرمودند چون قدرت استیضاح دارید بروید و با استیضاح رئیس جمهور را عزل کنید. بنی صدر طرفدار داشت و اگر طرفداران خود را به خیابان میاورد. طرفداران او 80 درصد بودند و طرفداران حزب الله 20 درصد! اگر اینها به خیابان ها می آمدند تا مجلس شورای اسلامی کاری می کرد او قتل ها و شورش ها را انجام داده بود داشت از کشور خارج می شد.
امام بنی صدر را طبق قانون عزل کردند. نگه داشتن بنی صدر توسط حضرت امام باعث بالا رفتن هوش مردم شد و آن ها رشد کردند در حالیکه امام با اشاره قبلا از بنی صدر حرف زده بود مردم باید می گرفتند.
مملکتی که توسط یک روحانی شاگرد پیامبر و ائمه می خواهد هدایت شود باید به همان شیوه ی آن ها عمل کند با زبان اشاره و سعه صدر و تسامح. پس چطور باید جلوی آدم های بد را گرفت؟ از طریق کودتا از بالا؟ نه از طریق هوشیاری مردم. لذا آقا به هوشیاری و بصیرت بسیار توجه دادند.
در جواب آن جوانی که منتقد صدا و سیما بود باید بگویم درست است که صدا و سیما را رهبری گذاشته، امیرالمومنین و پیامبر هم خیلی ها را گذاشتند که رفتارهای بدی داشتند اما خودشان انتظار داشتند مردم جلوی آنها را بگیرند. اگر رئیس صدا و سیما هم آدم خوبی باشد مگر او می تواد فیلم بسازد؟ فیلم را فیلمنامه نویس داریم. ما چند تا فیلمنامه نویس داریم که عمیقا مسائل دینی را بفهمند و قدرت این را داشته باشند آنها را به یک مجموعه خوب تبدیل کنند؟ آقا که خود نمی تواند خودش فیلمنامه بنویسد. مگر آقا مثل شهید احمدی روشن متخصص مسائل هسته ای است یا مثل احمدی مقدم متخصص موشک است.
اگر این ها نبودند مگر مقام معظم رهبری می توانست با 3-4 دستور موشک هوا کند؟! انتصاب بدون متخصص ممکن نیست. انشالله این متخصص خوب را شما بسازید و به امام جامعه کمک کنید که بتواند مشکلات را حل کند. باید اشاره ها را از امام گرفت. اما بعضی ها فکر می کنند همه چیز هلو بپر تو گلو ست در حالیکه در زمان امام عصر هم چنین نیست .ایشام 313 فرشته ی آسمانی میاورند و ظهور می کنند اگر این طور بود باید تا الان ایشان می امدند.
۹۵/۰۱/۱۴